جدول جو
جدول جو

معنی مرغ دار - جستجوی لغت در جدول جو

مرغ دار
(خوا / خا وَ)
مرغ دارنده. دارندۀ مرغ، کسی که به تربیت مرغان پردازد. آنکه مرغ پرورش دهد. آنکه مرغ نگه داری کند
لغت نامه دهخدا
مرغ دار
آنکه مرغ نگاهداری کند کسی که بتربیت مرغان پردازد
تصویری از مرغ دار
تصویر مرغ دار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرغداری
تصویر مرغداری
شغل و عمل مرغدار، مکانی برای پرورش مرغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملک دار
تصویر ملک دار
مملکت دار، پادشاه، فرمانروا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرخ دار
تصویر سرخ دار
درختی پرشاخ و برگ، مخروطی با برگ های باریک و دراز، همیشه سبز، چوب سرخ رنگ و بلندی پانزده متر که پوست، برگ و دانۀ آن سمی است و چوبش در صنعت به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرغ سحر
تصویر مرغ سحر
بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، هزاردستان، هزاران، فتّال، زندواف، مرغ چمن، زندباف، هزار، عندلیب، صبح خوٰان، بوبردک، بوبرد، هزارآوا، شب خوٰان، زندلاف، مرغ خوش خوٰان، شباهنگ، زندوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرف دار
تصویر طرف دار
جانب دار، حامی، حاکم، سرحد دار، مرز دار، مرزبان
طرف دار انجم: کنایه از آفتاب
طرف دار پنجم: کنایه از مریخ، پادشاه ترکستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مال دار
تصویر مال دار
متمول، ثروتمند، صاحب مال، صاحب چهارپا و ستور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پری دار
تصویر پری دار
کسی که جن داشته باشد، جن زده، دیوانه، مجنون، دختری که پری افسا او را واسطۀ ارتباط خود با جن و پری قرار دهد، برای مثال چون پری داران درخت گل همی لرزد به باد / چون پری بندان بر او بلبل همی افسون کند (قطران - ۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرض دار
تصویر قرض دار
آنکه به دیگری بدهکار است، وام دار، برای مثال سه بوسه کز دو لبت کرده ای وظیفۀ من / اگر ادا نکنی قرض دار من باشی (حافظ - ۹۱۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردم دار
تصویر مردم دار
کسی که با مردم خوش رفتاری کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زره دار
تصویر زره دار
دارای زره، زره پوش، زره پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملک دار
تصویر ملک دار
دارای ملک، دارای آب و زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صرع دار
تصویر صرع دار
صرعی، مصروع، صرع زده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرغدار
تصویر مرغدار
کسی که مرغ های خانگی را نگه داری کند و پرورش دهد
فرهنگ فارسی عمید
(مُ)
چون مرغ. بسان مرغ. مانند مرغ. مرغ مانند:
می پرم مرغ وار گرد جهان
هیچ جا آشیان نمی یابم.
خاقانی.
خاطر تو مرغ وار هست به پرواز عقل
یافته هر صبحدم دانۀاهل ثواب.
خاقانی.
ز مرغ و بره روی رنگین بساط
برآورده پر مرغ وار از نشاط.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرض دار
تصویر قرض دار
بدهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محل دار
تصویر محل دار
نگاهدارنده محل، نگهبان و حارص محله شهر
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که با مردم بخوشی رفتار کند آنکه با دیگران مماشات و مدارا کند: و مردم دار و خداوند دوست بودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغ قاف
تصویر مرغ قاف
مرغ کاف مرغ غاف سیمرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغ طور
تصویر مرغ طور
وردیچ کرک (بلدرچین)، چکاوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغ سحر
تصویر مرغ سحر
بلبل
فرهنگ لغت هوشیار
یا مرغ سانان، جمع مرغ سان. راسته ای از پستانداران پست که جزو دسته بی جفتان میباشند و چون مانند پرندگان تخم گذارند بر خلاف دیگر پستانداران که برای تغذیه جنین در رحم احتیاج به عضوی بنام جفت دارند فاقد جفت میباشند. حرارت بدن مرغ سانان از پستانداران دیگر کمتر (بین 25 تا 28 درجه) است و بعلاوه مانند پرندگان دارای منقار هستند و نیز مجرای ادراری و تناسلی در قسمت انتهایی راست روده که بنام بالوعه یا کلوآک نامیده میشود باز میگردد و همچنین مانند خزندگان و پرندگان تخم گذارند و پس از تخم گذاری مانند مرغ بر روی تخمها میخوابند تا نوزاد از تخم خارج شود. نوزاد پس از خروج از تخم از غده های شیری مادر تغذیه میکند. مهمترین نمونه ای که امروزه از مرغ سانان مشاهده میشود دو جنس اردک پور و اکیدنه است که در جزایر استرالیا میزیند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه مرقع بتن کند مرقع پوش، آنکه مرقع دوزد. یا مرقع دار ابلیسی. صوفیی که اعمال ناشایست کند
فرهنگ لغت هوشیار
مالدار: وسخواستک خواستا کمند توانگر، چار پا دار دارای مال ثروتمند غنی: مالداری را شنیدم که ببخل اندر چنان معروف بود که حاتم طائی در کرم، صاحب چارپایان (اسب و استر و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تافته (غرض دارد تافتگی دار) سود خواه آنکه غرض دارد غرض ورز غرض پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرق دار
تصویر عرق دار
خوی دار کسی که عرق کرده دارای عرق
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره مخروطیان جزو رده بازدانگان که برگهای سوزنی شکل و طویل دارد و میوه اش مخروطی و از میوه کاج کوچکتر است. این گیاه در نقاط معتدل آسیا از جمله ایران میروید چوب این درخت قرمز و نسبتا محکم است و چون به خوبی صیقل میشود از آن در صنعت استفاده میکنند سیر دار زرنب رجل الجراد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
جنسی از قفل که صاحب انواعی است مقابل پیچ دار
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه جن او را گرفته باشد جن دار جن گرفته پی گرفته، جمع پریداران، دختری دوشیزه که زنان جادو افسانها خوانده بر او دمند تا پری در بدن او در آید و آن اثنا از مغیبات خبر دهد، دیوانه مجنون، جا و مقام دیو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرم دار
تصویر جرم دار
گناهکار مجرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زره دار
تصویر زره دار
دارای زره زره پوش کشتی زره دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغ داری
تصویر مرغ داری
عمل و شغل مرغدار نگاهداری مرغ تربیت مرغان
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دارای مژک است. یا مژک داران. رده ایست از جانوران تک سلولی که آب زی هستند و حول غشا محافظ بدن آنها را تعداد زیادی مژکهای لرزان فراگرفته واین مژکها هم وسیله حرکت این رده از حیوانات است و هم وسیله اخذ طعمه آنهامیباشد. غالب مژک داران در آبهای شیرین راکد میزیند. بهترین نمونه این رده استنور و ورتیسل وپارامسی میباشند که در اکثر آبها فراوان هستند انفوزوارها خیسه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرز داری
تصویر مرز داری
گارد مرزی
فرهنگ واژه فارسی سره